روشا عشق صورتی منروشا عشق صورتی من، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 30 روز سن داره

شیرینم، دوباره با تو

یک تغییر کوچولو و قشنگ

عزیز دلم ،‌ میخوام برات از یه کوچولو تغییر خواهری ات بگم . تازگی ها هروقت من حالم خوب نباشه ،‌یا مثلا یه کمی حرص و جوش کارهاش رو با هم داشته باشیم ،‌ فوری بعدش ناراحت میشه طفلی ... هی میگه مامان حالت خوبه ؟‌مامان ناراحت نباش !! فکر کنم یه حس قشنگ و یه ارتباطی داره با تو حس میکنه . البته هنوز زیاد در این مورد صحبت نمیکنه ، ولی فکر کنم یه چیزی تو دلش تکون خورده . من عاشق دو تایی  تون هستم . امیدورام به زودی سه تای باهم سرگرم باشیم ،،،‌نه نه نه چهارتایی !!! بابایی رو یادم رفت !!!!! ...
26 مهر 1391

یک دنیا اشک و سپاس

عزیزم ، این مطلبی که امروز برات میذارم در واقع مربوطه به دو هفته پیش همین موقع میشه . روزی که برای اولین سونو قلب رفتم 7 هفته و 1 روز سن بارداری ام بود، یه حسی تو دلم میگفت هستی و زندگی داری ، یه سوزن کوچولو هم به قلبم میخورد که نکنه مثل قبلی ها قلبی نباشه ؟؟؟ بعد از انتظار رفتم داخل و دکتر سونو گرافی رو انجام داد ، چه انتظار سختی بود دکتر هی اهرم سونوگرافی رو جا به جا میکرد و بررسی میکرد و هیچی نمیگفت، مانیتورش هم طرف من نبود که چیزی ببینم بالاخره ... برای ثبت گفت یه جنین زنده با قلب میبینم که سنش هم به هفت هفته میخوره .... همونجا اشک هام جاری شد چقدر قشنگ بود ،، چقدر شیرین بود تمام راه رو تا خونه از خدای بزرگ تشکر میکرد...
26 مهر 1391

آغاز

عزیز دلم امروز که این وبلاگ رو ساختم ، اولین روز هفته دهم رو با هم آغاز کردیم . برای من معنی عشقی با یه تعبیر جدید خیلی دوستت دارم و شاید واقعا هیچ زمانی از بیداری ام نیست که به تو فکر نکنم یک آرزویی ، یک عشقی هستی که به وصال رسیده همیشه با من باش
25 مهر 1391