یک هفته پر کار - ماه سوم هفته اول
عزیز قشنگم این هفته یه کوچولو هفته سختی بود اول که مجبور شدم برا کارای پاسپورتت دو روز ببرمت بیرون ، تو این هوای وحشتناک گرم خیلی خیلی حس بدی داشتم و نگران بودم نکنه گرمازده بشی . اما تو مثل همیشه صبور و مقاوم شرایط رو تحمل کردی بعدشم یه روز برا کارایی که اضطراری پیش اومده بود مجبور شدم برم شرکت و تو رو با بابایی و نگین جون تنها بذارم وای که چقد سخت بود ، موقع برگشتن دیگه تجمل نداشتم و دلم برات پر میکشید. عزیزم این روزا هوشیار تر شدی و وقتی باهات بازی میکنیم خنده های خوشگلی بهمون میکنی ، شعر خوندن رو هم خیلی دوست داری و کامل توجه میکنی یه کار جدیدم کردی ، با خانومی که اومده بود خونمون کمک مامان غریبی کردی !!!...